کندوان، تنها روستای اسرارآمیز صخرهای جهان/ از دالانهای زیرزمینی تا آپارتمانهای صخرهای
تاریخ انتشار: ۲ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۳۷۶۵۱۱
خبرگزاری فارس- آذربایجان شرقی- مریم عباسی: نمایشگاهی از کار و رنج بشری، جلوه تاریخ در دل صخرهها، کشاکش بازو و سنگ، از تراش و شکافتن سنگ تا رسوخ در آن و ساختن خانههایی به شکل کله قند، آن هم با ابتداییترین ابزارها، بدون توجه به گرمای تابستان و سرمای زمستان، در این گوشه ایران، دست پروردگان خورشید سوزان، در دل صخرههای به جای مانده از آتشفشانهای باستان، با کلنگ و پتک و قلم به جنگ صخره و سنگ رفتهاند و خانههایی ساختهاند که هنوز پس از هزاران سال پابرجا ماندهاند و استوار و صد البته شگفتانگیز، یکی از سه روستای صخرهای جهان؛ اینجا روستای خانههای کله قندی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از پایین که نگاه میکنید صخرههایی را میبینید که در شیب ارتفاعات قلل سهند پشت سرهم به صف شدهاند، چیزی شبیه روستای ماسوله اما با یک تفاوت، ماسوله دست پرورده خاک و خشت و سیمان و آجر است و کندوان، نمادی از سنگ و صخره، خانهها را در کندوان «کران» میگویند؛ شاید به معنی بیکران، خانههایی ساخته شده از صخرههای سنگی، از جنس « توف».
معماری روستای کندوان و جاری بودن زندگی مردم در قالب بافت قدیمی آن، در جهان یک استثناست. معماری خانههای کندوان به قرن هفتم هجری و در برخی موارد حتی به دورههای پیش از اسلام باز میشود؛ ارتفاع کرانها بین ۳۰ تا ۴۰ متر است.
شکوه معماری تاریخی در دل کوه
کندوان به خانههای کله قندیاش مشهور است. خانههایی که در دامنهای از دامنههای کوه سهند در درهای با صفا و سرسبز واقع شده و آب معدنی سبک و شفابخش آن باعث بهبودی بیماران کلیوی زیادی شده است.
کمی تأمل و جستجو کافی است تا در برنامه فشرده نوروزی جایی هم برای دیدن روستای کندوان باز کنید و پس از عبور از جاده هموار و پرتردد تبریز تا اسکو، به سمت کندوان بروید.
اینجا روستای کندوان است، یکی از روستاهای شگفتآور ایران و از مهمترین مقصدهای گردشگری استان آذربایجانشرقی، جایی در فاصله ۲۲ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان اسکو و ۶۲ کیلومتری شهر تبریز.
بدون شک تا بهحال در اتاقی با دیوارهای سنگی و در دل کوه نخوابیدهاید، در فضای سنگی که فرم خاص دیوارهایش حال و هوایی آمیخته از سادگی و تلاش را منتقل میکند.
میتوانید ساعتها در میان این خانههای کلهقندی که مردم محلی به آنها کران میگویند، بگردید و عکس بگیرید، برای نهار و چای به قهوهخانههای پایین دست روستا یا حاشیه رودخانه بروید و دست آخر شب را در یکی از این کله قندهای سنگی که برای مهمانان آماده شده بگذرانید.
کندوان یکی از سه روستای صخرهای جهان است و نام خود را در کنار کاپادوکیه ترکیه و داکوتای آمریکا به رخ میکشد، اما آنچه این روستا را از دیگر همتایان خود متمایز کرده، پویایی و زندگی مردمی است که با تمام مشکلات و سختیها، روستای اجدادیشان را ترک نکردهاند و هنوز و هر روز از سربالاییهای میان خانهها بالا میروند و برای تهیه مایحتاجشان سراشیبی روستا را بارها و بارها طی میکنند و در روزهای نوروزی، امکانات و مواد لازم پذیرایی نوروزی را هم بیش از پیش فراهم آوردهاند.
وجه تسمیه روستای کندوان
کلمه کندوان از دو کله (کند) و (جان) تشکیل شده و در اصطلاح ترکی به معنی (ره) و جان به معنی (خود ئوز) است با توجه به شرایط اقلیمی سرد و یخبندان و توپوگرافی سخت و ناهموار منطقه مردم توانستند با دستیابی به کرانها و ایجاد حفره در آنها خود را در مقابل شرایط سخت اقلیمی حفظ کنند. این امر موجب شده که کلمه جان در آخر کلمه کند به عنوان پسوند قرار گیرد و کلمه کند جان را به وجود آورد. روستای کندوان که از نظر موقعیت جغرافیایی در ارتفاع بیش از ۲ هزار و ۲۰۰ متری و در دامنه شیب تند در امتداد روردخانه استقرار یافته و به علت نداشتن خاک مساعد کشاورزی، نبود راههای ارتباطی، سرما، کمبود زمینهای مسطح برای کشت و زرع و علیالخصوص کشت آبی، دارای شرایط نامساعد زندگی است.
کوهستانی بودن منطقه سبب ایجاد جویبارهایی در سطح مناطق شیبدار است که به سمت دره حرکت میکنند و سرشاخههای اولیه رود کندوان را تشکیل میدهند. به علت ارتفاع بالا و وجود برف در تمام مدت سال و ذوب تدریجی برفها، مراتع طبیعی در منطقه وجود دارد به همین سبب دامداری جزو فعالیتهای اصلی به شمار میرود و کشاورزی دیمی در دامنهها و زمینهای ناهموار منطقه در مسیر چشمه سارهای آبدار کوهستانی وجود دارد.
بنا به تحقیقی که توسط دانشکده معماری تهران انجام گرفت و بنا به روایت کهنسالان این روستا از قرن هفتم هجری به بعد مسکونی شده است. بدین ترتیب که اهالی کندوان ابتدا ساکن روستای حیلهور که در دو کیلومتری غرب آن است که در قرن هفتم هجری مقارن با حمله مغول به دلیل عدم امنیت جانی، مالی و بلایای طبیعی مانند سیل به دشت کوچک مقابل روستای فعلی عزیمت کردند که این دشت ابتدا محل ییلاق ساکنان دهات اطراف بود و حفرههای سنگی را کندند و به صورت مسکن درآوردند.
برای استقرار مناسب کران ها که اکثراً رو به جنوب هستند و امنیت جانی و مالی را از دست حمله راهزنان، بلایای طبیعی و همسازی با اقلیم آنها را به صورت مساکن مطلوب و مناسب برای تشکیل یک روستا درآورده است.
روایت دیگری حاکی از آنها است که حدود ۸۰۰ سال قبل گروهی از جنگجویان که از منطقه عبور میکردند، کندوان را به عنواون پایگاه خود انتخاب کردند و بعدها همین جنگجویان آن را به صورت دهکدهای درآوردند.
برخی از باستان شناسان قدمت این روستا را به دورههای پیش از اسلام نسبت میدهند. در دل این تپههای بلند که ارتفاع بعضی از آنها به ۴۰ متر میرسد آغل، انبار و اتاقک حفر شده که بسیار دیدنی است و ضخامت جنس و طبقات تپهها و مخروط ها از نوع اینمبریت و لاهار است که بر اثر مخلوط شدن مواد آتشفشانی سهند با گل و لای حاصل از باران سیل آسا به وجود آمده است. بلندی این تپههای مخروطی و هرمی شکل بیش از 60 متر است. تشکیلات طبقات روی آبرفت قدیمی واقع شده و رودخانه کندوان بیش از 10 متر از آن را حفر کرده و پایین برده است.
کرانههای مخروطی شکل دامنه کوههای سهند برای گردشگران داخلی و خارجی یادآور بهترین مناظر طبیعی و تاریخی ایران است، چرا که این دامنه روستای تاریخی و توریستی کندوان را در دل خود جای داده است.
جاذبههای این روستای تاریخی به گونهای است که مشاوران سازمان بینالمللی گردشگری از دیدن آن به وجد آمده و «کندوان» را یک اثر جهانی دانستند.
کندوان تنها روستای صخرهای زنده جهان
روستای کندوان در دامنه سر سبز سلطانداغی، در ۱۸ کیلومتری جنوب اسکو و ۶۲ کیلومتری جنوب غربی تبریز قرار دارد، خانههای سنتی و باستانی کندوان از نظر نوع معماری در ایران نظیر ندارد و به عقیده تعدادی از محققان احداث این خانهها به قرن هفتم هجری همزمان با یورش مغولها برمیگردد.
در تاریخ این منطقه، اینگونه نقل شده که نخستین کسانی که به کندوان پا گذاشتهاند، ساکنان روستایی به نام حیلهور- که در دو کیلومتری غرب کندوان قرار داشته- بودهاند که در قرن هفتم هجری برای در امان ماندن از حمله مغولها به دشتی در مقابل کندوان فعلی مهاجرت کرده و در طول مدت زمانی به تدریج درون کرانها را حفاری کرده و پناهگاهی امن برای خود ساختهاند.
کندوان روستایی است بنا شده در صخره و تنها سازه این دهکده را سنگها تشکیل میدهند. خانهها هرمی شکل هستند و برای دامها نیز حفرههایی در سنگها بنا شده است.
کندوان یکی از سه روستای صخرهای جهان است که موجب جذابیت بینظیر آن شده است. معماری روستای کندوان و جاری بودن زندگی مردم در قالب بافت قدیمی آن یک استثنا در دنیا به حساب میآید چرا که دیگر در ترکیه و آمریکا کسی در کاپادوکیه و داکوتا زندگی نمیکند.
کوه سهند یکی از پنج کوه آتشفشانی مهم ایران در استان آذربایجانشرقی و در جنوب تبریز واقع است. در دامنههای این کوه و در نزدیکی شهر اسکو، روستایی با نام کندوان قرار دارد که از نظر جاذبههای زمینشناسی و معماری دارای اهمیت است.
صخرههای کله قندی و غارهایی که توسط انسان با دست کنده شده که به عنوان خانههای مسکونی مورد استفاده قرار میگیرد و یکی از شگفت انگیزترین روستاهای صخرهای جهان را پدید آورده است.
شیوه بنای خانههای این روستا از نوع معماری صخرهای و به شکل مخروطی یا کلهقندی است. برخی از باستانشناسان قدمت این روستا را به دورههای پیش از اسلام نسبت میدهند.
در دل این تپههای بلند که ارتفاع بعضی از آنها به ۴۰ متر میرسد صدها آغل، انبار و اتاقک حفر شده که بسیار دیدنی است همچنین آب معدنی گوارایی از دل یکی از تپههای این روستا میجوشد که از شهرت فراوانی برخوردار است و برای امراض کلیوی بسیار مفید تشخیص داده شده است. این روستا به سبب ویژگی معماری صخرهای و بافت مخصوص آن در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
در اثر فعل و انفعالات آتشفشانی کوههای سهند، چنین منظرهای در یکی از خوش آب و هواترین نقاط ایران ایجاد شده است. تودهها و گدازههای مذاب آتشفشانی، به وسیله باد، برف و باران طی هزاران سال متمادی شکل گرفته و به فرم کران درآمده است.
تلفیق اعجاز طبیعت و تلاش آدمی
خانههای این روستا به مانند کندوی عسل در دل کوه کنده شدهاند و جالب اینجاست که عسل یکی از مهمترین محصولات این روستاست.کندوان منطقهای ییلاقی از رشته کوههای سهند است که مراتع سرسبزش عشایر زیادی را به آن جا میکشاند.
معماری خاص این روستا موجب شهرت جهانی آن شده است. دامداری و کشاورزی و باغداری عمده فعالیت مردمان این روستاست، لولهکشی آب و برق در دل این سنگها همزیستی مسالمتآمیز بشر با محیط زیست را نشان میدهد.کندوان نمونه زیبای استفاده از طبیعت در زندگی انسان است.
آنچه به کندوان هویت باستانی داده وجود ۱۱۷ خانوار و منزل مسکونی در درون تودههای مخروطی و هرمی شکل صخرهای است. روستاییان کندوان داخل این تودهها برای خود خانه مسکونی، آغل، انبار و کارگاه ایجاد کردهاند.
معماری صخرهای، حاکی از صحنههای مبارزه و جدال انسان با طبیعت و در خدمت گرفتن صخرههای طبیعی است. در معماری معمولی، به وسیله مصالح ساختمانی گچ، آهک و خشت، هیات اصلی بنا را به وجود میآورند، در صورتی که در معماری صخرههای فضای مورد نظر در درون توده سنگ هویدا میشود و سنگ، مانند کالبدی، قشری مستحکم در اطراف این فضا ایجاد میکند.
ارتباط طبقات بالایی کرانها با خارج، از طریق پلکانهای بسیار زیبایی از بدنه خود کران تأمین شده است. طبقه همکف، اکثراً اصطبل بوده و طبقات دوم و سوم و چهارم به عنوان سکونتگاه استفاده میشود. در بعضی موارد از طبقه چهارم به عنوان انبار نیز استفاده کردهاند.
آبریزها اکثرا در کنار معابر و در خارج از کرانها و محیط مسکونی قرار داشته و هر چند خانواده به طور مشترک دارای یک آبریز هستند. آبریزها اکثراً دارای چند محل نشیمن و انباره است که بستگی به شیب زمین دارد.
به خاطر قطر و ضخامت زیاد کرانها، ایجاد نورگیر در طبقات پایین کار بسیار مشکلی است، به این مناسبت نورگیرها اغلب در طبقات بالا واقع شدهاند.جنس پنجرهها از چوب بوده اغلب به شکل شطرنجی و در آنها قطعات کوچک شیشه تعبیه شده است.
آثار معماری صخرهای در اغلب نقاط جهان به چشم میخورد که در اکثر آنها اکنون دیگر سکنهای زندگی نمیکند، ولی معماری صخرهای از نوع کندوان فقط در یک منطقه دیگر در روی زمین ایجاد شده و آن در دره زیبای گورمه ترکیه است.
بافت قدیمی روستای کندوان که یکی از زیباترین و منحصر بهفردترین روستاهای تاریخی کشور و تنها روستای زنده صخرهای محسوب میشود، با ساخت و سازهای جدید که متفاوت با بافت گذشته است با تهدیدی جدی رو به رو شده است.
وجود آب معدنی، خانههای منحصر بهفرد، درههای سرسبز و خرم، آب و هوای مطبوع و لبنیات و عسل مرغوب کوهستان، سبب جذب تعداد کثیری مسافر از نقاط دور و نزدیک به این روستا به خصوص در فصول مساعد سال میشود.
این روستا به سبب ویژگی معماری صخرهای و بافت مخصوص آن در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. تودهها و گدازههای مذاب آتشفشانی، به وسیله باد، برف و باران طی هزاران سال متمادی شکل گرفته و به این فرم درآمده است. کرانها در تابستانها خنک و در زمستانها گرم است.
روستای کندوان دارای مسجد، حمام و مدرسه است و کران مسجد یکی از بزرگترین کرانهای روستا را تشکیل داده است. به دلیل شکل مخروطی خاص، اغلب کرانهای دارای طبقات مختلف، از داخل با یکدیگر ارتباط ندارند، کرانها عموماً دارای دو طبقه بوده و در بعضی موارد سه و حتی چهار طبقه نیز در آ نها ایجاد کردهاند.
حیلهور؛دستکندی شگفتانگیز
در شمال شهر اسکو و در ۴۴ کیلومتری شهر تبریز و ۲ کیلومتری شمال کندوان واقع شده است. اثر معماری دهکده در پای یکی از ارتفاعات شمالغربی مجموعه آتشفشانی سهند کنده شده است و بنا به دلایل متعدد از اهمیت و موقعیت ویژهای برخورداربوده است.
معمارى روستاى حیلهور نشان مىدهد که زندگى دام و انسان در کنار هم در جریان بوده و کاوشگران براساس شباهتهاى موجود بین روستاى حیلهور و روستاى کندوان گمان مىکنند علت متروکه شدن روستاى حیلهور کوچ احتمالى اهالى آن به روستاى کندوان بوده است.
روستاى حیلهور که در بخش پایینى دامنه بین شیب زمین و کوه قرار گرفته همچون یک گودال پذیراى آب نهرهاى روانى است که در فصلهاى پر آب به طرف آن حرکت مىکنند.
با روان شدن این نهرها بخشهایى از روستا از قبیل آغلها به زیر آب مىرود و تداوم این موضوع باعث شده است تا گل و لاى بسیارى اطراف آغلها و خانههاى این روستاى تاریخى را در برگیرد.
روستای تاریخی حیلهور که شیوه معماری آن نیز منحصر بهفرد بوده و خانههای آن در دل زمین کرانی به صورت زاغههای زیبا و با سبک معماری بسیار عالی کنده شده و حتی قابل قیاس با خانههای صخرهای کندوان است و به لحاظ اینکه خانهها در دل زمین حفاری شده، از استتار کافی برخوردار بوده و از فاصله نه چندان دور قابل رویت نیست و نام حیلهور به خود گرفته است ولی تمام این خانههای زاغهای که بیش از ۲۰۰ واحد تخمین زده میشود، در اثر حمله مغولها در قرن هفتم هجری از سکنه خالی شدهاند.
نکته جالب توجه در این مورد این است که نخستین کسانی که به کندوان قدم گذاشتند، ساکنان روستای حیلهور در دو کیلومتری غرب کندوان بودند که در قرن هفتم هجری قمری برای در امان ماندن از حمله مغولها به دشتی در مقابل کندوان کنونی مهاجرت کردند و پناهگاهی امن برای خود بهوجود آوردند.
روستاى تاریخى حیلهور بنا بر اعتقادات، محل زندگى مردمان اولیه روستاى کندوان بود و در حال حاضر متروکه مانده است. به علت قرار گرفتن این روستا در گودالى که توسط شیب زمین و دامنه کوه ایجاد شده است، آبهاى روان نهرهایى که از کندوان سرازیر مىشوند به آنجا مىریزند و باعث مىشوند تا بخشهایى از روستا از قبیل برخى آغلها به زیر آب بروند.
طى اقدامات اولیهاى که صورت گرفته است، توانستهایم با سنگچینى مسیر چند نهر روانى که به سمت روستا سرازیر مىشوند را تغییر دهیم اما همچنان نهرهایى وجود دارد که به این روستاى متروکه تاریخى مىریزند.
مردمان این روستا با شکافتن دل کوه خانههایشان را در کنار آغل گوسفندان مىساختند و به این ترتیب زندگى انسان و دام توام با هم شکل مىگرفت.
هنوز هیچ کاوش باستانشناسى در اطراف این روستا صورت نگرفته و به همین علت در خصوص زندگى مردمان آن حدس و گمانهاى زیادى وجود دارد. تصور کارشناسان این است که اهالی کندوان در مرحله اول در حیلهور زندگی میکردند و به دلایلی که بیشتر مصون بودن از حملات اقوام مهاجم میتواند باشد، اینجا را رها میکنند و به کندوان فعلی که تنگهاش قابل دفاع بود عزیمت میکنند، در واقع مردم حیلهور در یک دوره آزرده میشوند و این آزردگی نه به خاطر طبیعت بلکه از وجود یک قوم مهاجم بودند.
بر این اساس میتوان گفت، طبیعتاً مردم کندوان کندن را در حیلهور آموختند و حیلهور آنگونه که گفته شد، در دوران ایلخانی قدر مسلم مسکونی بود و شاید در این دوره به سوی کندوان مهاجرت کردند.
کندوان نسبت به حیلهور روستای بالادست بود از طرفی به نظر میرسد که معماری حیلهور طبیعتاً معماری پستتری نسبت به کندوان دارد. حیلهور و کندن آن در دل کوهها و زیرزمین پیشینهای بود برای کندن ماهرانه کندوان و انتخاب هوشمندانه آن.
حیلهور مربوط به دورهای است که انسان و دام در کنار هم زندگی میکنند همچنین در این منطقه مردم بیشتر به فرش بافی،گلیمبافی، ورنیبافی اشتغال دارند.
فضاهای موجود در حیله ور در طول سالهای متمادی از گل و لای و سیلابها پرشده بود که سازمان میراث فرهنگی در سال ۸۴ قریب به ۵۵ مورد آنها را خالی کرد و ممکن است دهها مورد دیگر نیز از زیر خاک بیرون آورد و باز حیلهور در آینده محلی میتواند، باشد برای تحقیقات و پژوهش محققانی که در حوزه معماری، جامعهشناسی، مردم شناسی و باستانشناسی قصد پژوهش دارند.
هتل کندوان نخستین هتل صخرهای ایران
هتل صخره ای لاله واقع در روستای زیبا و تاریخی کندوان، نخستین نوع از هتلهای "بوتیک" کشور محسوب میشود و همچنین سومین هتل صخره ای در دنیا می باشد. این هتل برای مسافران اقامتی لوکس را در یک جاذبه ی تاریخی توریستی با معماری عجیب در بین صخره های طبیعی در دل کوه فراهم می کند.
پایان پیام/60001/
منبع: فارس
کلیدواژه: جاذبه های گردشگری آذربایجان شرقی تبریز روستای تاریخی کندوان کندوان روستای حیله ور مریم عباسی کوه سهند دانشکده معماری تهران قرن هفتم هجری معماری صخره ای روستای کندوان کله قندی صخره ای جهان روستای صخره حیله ور حمله مغول خانه هایی دل کوه کنده شده واقع شده توده ها شده اند کران ها خانه ها مغول ها صخره ها کوه ها تپه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۷۶۵۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیین گاوکشان
چاقویش را میگیرد سمت آفتاب. میخواهد مطمئن بشود که تیز است. تیغه چاقو، برق میزند. مثل برقی که در چشم اهالی روستاست. بعد چاقو را میکشد به گردن حیوان و خون فواره میزند. طنابهای کفنی میگذارند حیوان دست و پایی بزند. جوی خون روی خاک خشک راه میافتد و اهالی صلوات میفرستند... حالا آنها خاطرشان جمع است که امسال هم کشت و کار خوبی خواهندداشت و قنات روستا پر آب خواهد بود و آسمان خشکی نخواهد کرد. از ایران کهن تا همین امروز، سنت قربانی کردن گاو در «اسفنجان»، سنت برکتخواهی است.
سفر به اسفنجان
روستای سرسبز و زیبای اسفنجان شهرستان اسکو استان آذربایجان شرقی، نامی آشنا برای گردشگران و توریستهایی است که همه ساله از شهرها و استانهای همجوار برای تماشای یک آیین و سنت چندین ساله خود را به این روستا میرسانند. برای رفتن به روستای اسفنجان مبدأ حرکتمان تبریز است، بار و بنه سفر را بسته و دل به جاده میزنیم، حالا که بر بال قلم و کاغذ راهی روستای اسفنجان میشویم تا رسیدن به روستای بکر و زیبای اسفنجان ۶۵ کیلومتر راه در پیش داریم. بعد از طی ۳۶ کیلومتر به شهرستان اسکو میرسیم، تابلوهای نصب شده در ورودی و خروجی اسکو مسیر جاده اسفنجان را به ما نشان میدهد و بقیه مسیر نیز تا روستای اسفنجان ۲۰ دقیقهای طول میکشد تا در میان انبوه متراکم درختان گردو، سیب، زردآلو و بادام به اسفنجان برسیم. این روستای تاریخی رسمی دیرینه دارد که همه ساله اهالی روستا با مشارکت در آن به ادای نذر خود میپردازند.
قربانی در اردیبهشت
فروردینماه که به پایان میرسد و رقص شکوفههای اردیبهشتی دامن دشت و طبیعت را مسحور زیبایی خود میکند، مردمان این دیار نیز در سی و ششمین روز بهار که اولین هفته اردیبهشت ماه میشود، طبق رسم چندین ساله پدران و نیاکان خود با قربانی کردن گاو و ادای نذر سالی پر از برکت و حاصلخیزی را برای مردمان روستا طلب میکنند. ذبح گاو دراندیشه مردم پاک سرشت و پاک نهاد این روستا برای شکرگزاری و دوری از هر نوع حوادث و بلایای طبیعی و درخواست برای بارش باران و نزول رحمت واسعه الهی است.
چنان که مردم محلی میگویند رسم قربانی کردن گاو از همان قدیم الایام مرسوم بوده است و در پنجشنبهای که به سی و ششمین روز بهار میرسد، ادای نذر قربانی کردن گاو با مراسم و تشریفات خاصی صورت میگیرد و مهمترین کاری که اهالی روستای اسفنجان بعد از ذبح گاو قربانی انجام میدهند این است که حتماً باید از گوشت گاو، کوفته درست کرده و میل کنند. قربانی کردن گاو ریشه در باورهایی دارد که از اعتقادات دینی اهالی این روستا سرچشمه میگیرد. مردم روستا معتقدند حالا که خورشید بهاری بعد از یک زمستان سرد و سوزناک دامنههای سهند بر دشت و دامن طبیعت روستا سلامی دوباره میکند و با گرمی روحبخش خود طراوت و تازگی را به روستا هدیه میدهد ما نیز با قربانی کردن گاو شکرگزاری کرده و رفع بلایا و حاصلخیزی مزارع کشاورزی را از خدای مهربان طلب کنیم.
این رسم آن چنان در این روستا ریشهدار است که بسیاری از افراد و گردشگران برای خوردن کوفته خود را به این روستا میرسانند تا هم شاهد دیدن این مراسم سنتی باشند و هم کوفته دستپخت بانوان مهربان و خونگرم روستای اسفنجان را نوش جان کنند.
در کنار قنات
مراسم قربانی کردن گاو از صبح روز پنجشنبه بعد از ادای نماز صبح شروع میشود. یک یا دو روز قبل گاو مورد نظر توسط نذورات که توسط اهالی روستا جمعآوری شده خریداری میشود. بزرگان و ریش سفیدان روستای اسفنجان گاو مورد نظر را با ذکر سلام و صلوات و خواندن دعای توسل و ذکر در کوچهها و محلات روستا میگردانند، طبق این رسم و رسوم تعدادی از جوانان روستا از قبل انتخاب میشوند تا اگر اهالی نذری داشته باشند در هنگام گرداندن گاو در محلههای روستا آنها را جمعآوری کنند. هنگامی که عطر و بوی اسپند و صدای صلوات در کوچههای روستا میپیچد هر لحظه بر تعداد شرکتکنندگان در این مراسم افزوده میشود. زنان و مردان یکی یکی از خانهها بیرون آمده و گاو قربانی را همراهی کرده و دعا میخوانند و ذکر میگویند. آنها معتقدند قربانی کردن گاو در اوایل اردیبهشت سبب کاهش بلایای طبیعی، مهار بادهای سیاه و هر نوع آسیب و گزند از روستا شده و سبب افزایش رزق و روزی و بارندگی و سرسبزی میشود.
گرداندن گاو در روستا تا ظهر طول میکشد، ریش سفیدان قصه کهن این رسم و رسوم را برای گردشگران تعریف میکنند و از پویایی این مراسم و مشارکت اهالی روستا و اینکه بسیاری از آنها در این روز حاجت روا میشوند، سخن میگویند. در یک سوی دیگر روستا تعدادی از جوانان در کنار قنات پرآب در انتظار رسیدن گاو قربانی بر سر قنات هستند. اهالی روستا بعد از گرداندن گاو قربانی در روستا و جمع کردن نذورات مردمی آن را به سوی قنات پرآب روستا میبرند تا گاو از آب قنات نوشیده و سیراب شود. به باور اهالی روستای اسفنجان گاو قربانی زمانی که از آب قنات مینوشد تا سیراب شود خداوند به حرمت این قربانی شادی، طراوت و حیات مجدد را به طبیعت و زندگی روستایی میبخشد و آنها از خوان نعمت الهی بهرهمند میشوند، به همین علت اهالی روستا تا وقتی که گاو به طور کامل از آب قنات سیر نشده باشد منتظر او میمانند.
خون در جوی
بعد از اینکه گاو از آب قنات سیراب شد اهالی روستا آن را به سوی زیارتگاه روستای اسفنجان که به« پیرسنگ» مشهور است میبرند. این زیارتگاه در ضلع جنوب شرقی روستا واقع شده است. جوانان و ریش سفیدان روستا با مشارکت همدیگر گاو قربانی را سه دفعه به دور زیارتگاه پیرسنگ میگردانند و صلوات میفرستند. هر کدام از اهالی روستا به ذکر و راز و نیاز پرداخته و حاجتهای خود را از خداوند طلب میکنند. بعد از زیارت مقبره «پیر سنگ» اهالی گاو قربانی را به طرف کوه« قربانگاه» که در زبان محلی به « قوربان داغی» مشهوراست میبرند. این کوه در دو کیلومتری زیارتگاه « پیرسنگ» قرار دارد. طی زمانی که گاو قربانی به کوه «قربانگاه» میرود تعدادی از جوانان در محل « قربانگاه» جوی آبی حفر میکنند تا خون قربانی بعد از ذبح شدن در این جوی جریان پیدا کند. حالا قربانی به کوه «قربانگاه» رسیده است و قصاب به کمک جوانان میخواهد قربانی را ذبح کند. حالا روحانی روستا آیاتی از قرآن کریم و دعاهایی برای قبولی نذر اهالی روستا میخواند و همگی باهم دعا میکنند. اهالی روستای اسفنجان از خداوند میخواهند سالی پربرکت، پر از رزق و روزی و سالی به دور از خشکسالی داشته باشند.آنها باران رحمت الهی را طلب میکنند تا جان و دل خود را زیر باران رحمت الهی شستوشو دهند و خداوند را به خاطر ارزانی کردن نعمتهایش شاکر و سپاسگزار باشند. حالا قربانی ذبح میشود و خونش آرام آرام در بستر جویی که جوانان ایجاد کردهاند، جاری میشود. بعد از ذبح گوشت قربانی در بین اهالی روستای اسفنجان و روستاهای همجوار تقسیم میشود و اهالی روستا طبق رسمی دیرینهای که دارند از گوشت قربانی برای شام خود کوفته درست کرده و میل میکنند.
افسانه اسفنجان
آیین کهن قربانی کردن گاو در اسفنجان، افسانهای هم دارد؛ افسانهای که در میان اهالی، سینه به سینه نقل شده است.
میگویند در زمانهای قدیم، جنگی میان اهالی اسفنجان و شماری از بیگانگان رخ میدهد. در این جنگ، شماری از مهاجمان کشته میشوند و شماری زخمی. زخمیها در بیرون روستا افتاده بودند اما پیر روستا ممنوع کرده بود که کسی از اهالی به کمک زخمیها برود. آنها به تاوان تهاجمشان، باید زجر کشیده و مرگ را بپذیرند. در این میان، دختری مهربان از اهالی اسفنجان، تصمیم میگیرد به کمک زخمیها برود. او با وجود آنکه میداند پیر روستا، این کار را منع کرده مخفیانه به کمک زخمیها میرود. او برایشان آب میبرد و زخمهایشان را میبندد. کار رسیدگی به زخمیها چند روزی طول میکشد و برادران دختر، به رفتار خواهرشان شک میکنند و تصمیم میگیرند او را تعقیب کنند. صبح فردا برادرها، مخفیانه خواهرشان را زیر نظر میگیرند و وقتی میبینند او از روستا بیرون رفته و خود را به محل جنگ، جایی که زخمیها آنجا افتادهاند، رسانده، میفهمند که خواهرشان، حرف پیر را زیر پا گذاشته است. آنها این کار خواهرشان را خیانت میدانند و تصمیم میگیرند او را بکشند.
از آن طرف، خواهر در حال رسیدگی به زخمیهاست که صدای برادرانش را میشنود و میفهمد که آنها به کار او پی بردهاند و میخواهند به تاوان این سرکشی، او را بکشند. دختر به طرف کوه فرار میکند و برادرانش در پی او میدوند. دختر میخواهد بگوید «یا هو پناهم بده»، اما به اشتباه میگوید «یا کوه پناهم بده» و کوه دهان باز میکند و دختر را در خودش میگیرد. دختر به درون زمین فرار میکند اما موهایش از زمین بیرون میمانند. برادران سر میرسند و میفهمند که خواهرشان در زمین پناه گرفته است؛ آنها هر چه میکوشند نمیتوانند با کشیدن موها، خواهرشان را از زمین بیرون بیاورند. شب میشود و برادران به روستا برمیگردند و آماده میشوند تا فردا با بیل و کلنگ برگردند و خواهرشان را از دل زمین بیرون بیاورند.
شب، آسمان طوفانی میشود. بادی سهمگین برمیخیزد و نزدیک است که باغها و خانههای مردم اسفنجان را خراب کند. طوفان چندین و چند شبانهروز به طول میانجامد. برادران دختر میفهمند که در حق خواهرشان، نامهربانی کردهاند. آنها از کارشان پشیمان میشوند اما طوفان همچنان ادامه دارد. یکی از همان شبها پیرزنی در روستا دختر را در خواب میبیند. دختر میگوید: مادرم زمین امر کرده که اگر میخواهید طوفان آرام بگیرد، باید گاوی را در نزدیکی جایی که من در زمین فرو رفتهام قربانی کنید. سپس جویی بکنید تا خون گاو در این جوی جاری بشود و به موهایم برسد و موهایم را رنگ کند. فقط در این صورت است که باد آرام خواهد گرفت. اهالی اسفنجان، فردا صبح، گاوی را انتخاب میکنند و او را با عزت و احترام به نزدیکی همانجایی میآورند که موهای دختر بیرون است. آنها گاو را قربانی میکنند و جویی میکنند تا خون گاو به موهای دختر برسد و موهایش را رنگ کند. موهای دختر که رنگ خون میگیرد، طوفان فروکش میکند.
اهالی اسفنجان، از آن موقع، هر سال در موعدی که دختر در دل زمین پناه گرفته، گاوی را قربانی کرده و خونش را در جوی جاری میکنند؛ این موعد، در سی و ششمین روز بهار است؛ زمانی که بادی گرم میوزد که در سرتاسر منطقه، به باد اسفنجان معروف است.
معصومه درخشان